تراوشات ذهنی من

اونایی که از پست هام خوششون نمیاد نظراشون و بنویسن روی کاغذبعدشم بندازنش توسطل آشغال....!

تراوشات ذهنی من

اونایی که از پست هام خوششون نمیاد نظراشون و بنویسن روی کاغذبعدشم بندازنش توسطل آشغال....!


دعواهایمان کلی هزینه دارد،ولی.............


                                          به بوسه های آخرش می ارزد

 



همین که فهمید غـــــــــــم دارم آتش گرفت



به خودت نگیر رفیق, سیـــــــــــــ ــگارم را گفتم

چیزی که عوض داره گله نداره.....






جوونی


ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧــﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺑﺪﺗﺮﯾـﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﮕــﺬﺭﻩ ؛

ﺍســمش ﺟﻮﻭنیـــه .....





ما دخترها...


ما دختـــــــرها همه حسودیـــــــم

از حســــــــادت سایــــــز دور کمـــــــر

تا حســـــــادت به اندازه پشــــــت پلک...

امــــــــا...

عذاب آورتریــــــــن حسادتمــــــــان وقتـــــــی است که...
 دل میبندیــــــــم

دل به یه مــــــــرد که میبندیم

دیگـــــــه تاب نداریم صدایــــــــی جز ما ،


نگاهــــــــی جز ما و دستایــــــــی به جز دستای خودمـــــــون

اصلا هــــــــر چیــــــــزی جز خــــــــودمــــــــون

حتی  از هزارفرسخیش رد بشــــــــه

ای کــــــــاش لال شود ، کــــــــور شود ، یا اصلا بمیرد " رقیــــــــب "


روزگاری که دیگر نیست....


روزگاری بود برای سلام کردن به جنس مخالف صداها می لرزیدند!!!

روزگاری شد برای گفتن دوستت دارم , قلب ها لرزیدند !!!


و حالـــا . . . .


روزگاری است که به راحتی حرف از س-ک-س می زنند و فقط

 " تخت " ها می لرزند



نامه ای به دخترم....


دُخترم ...


امروزبرای تُ مینویسم سالها بعداگر بدنیا آمدی و بزرگ شدی قد کشیدی و خانوم شُدی

دلم میخواد تُ رو ازهمه دانشگاهاوپسرای محله ومدرسه دورکنم،

دلم میخواد نذارم ازخونه بیرون بری

دلم میخواد رنگِ آفتابُ فقط توحیاط ببینی

دخترم میدونم ازمن متنفرمیشی

میدونم منُ بدترین مادرِ دُنیا میدونی

میدونم ...

خوب میدونم ...

اما دُخترکم اگه بدونی چی بِ سر احساسات مامانت اومد و

چه جوری دلش شکستُ ازمامانت گله نمیکنی...

دخترم وقتی سنت هنوز درگیرِ احساسه وُ منطق نمیشناسی عاشق میشی...

دُخترکم عاشقی درد داره ...

مامان تو این دنیا نباشه که دردِ اونروزاتو ببینه





رسم جالب روزگار

چه رسم جالبی است !!!



محبتت را میگذارند پای.................احتیاجت

صداقتت را میگذارند پای...............سادگیت
سکوتت را میگذارند پای..............نفهمیت

نگرانیت را میگذارند پای...............تنهاییت


و وفاداریت را پای بی...................کسیت



و آنقدر تکرار میکنند


که خودت باورت میشود


که تنهایی


و بیکس


و محتاج !!!




معشوقـــــــــه ای که فاحــ-ــــــــشه نام گرفـتـــ


دختـــرک بود و پســـــری هوس باز


مشــــروب بود و ســـــــــــی گار


پســـر گــــفت مگه عاشقم نیســـــــــتی؟یه عاشقـــ باید به حرف


عـــشقش گوش بده



دختـــرک عاشق بود و حاضـــــر بود هرکاری کنـــه


تا پسر باهــاش بمونـــه


پس قبولـــ کرد


پســـر شروع کرد به بوســـیدن/دخترکــ فکر کرد عشق بازیـــه!


جامـــه ی دریده شده/شـــ-ــهو-ت بالـــا/بکـــــــــــــــــارت پاره شده



اشکهای دختــــرک/خنده های پســــر


دختــــرک فهمید چه بـــــــهای سنگینی داره عاشـــق شدن



دختـــــرک موند/پســـــر رفتــــــــــــــــــــــــ


دختــــــــــــرک قصـــــــه ی ما به یاد عشــــق بازیه اولش شد


:فاح-ــــــــــــــــشه!



آری دختــــــــرک قصه ی ما فاحــــــــــــ-ــــشه نام گرفتــــــ...


این بود داستــــــــان معشوقـــــــــه ای که


فاحــــــــــ-شه نام گرفـتـــ




سیگار


سیگار.........!


بی جان ترین عصیانگریست که مرا به عصیان وا میدارد.


او به نابودى تن نشسته است…

من به نابودى من…

و هردو به نابودى هم

ساز دنیا

دنیا........دلم رقص نمیخواهد

تمامش کن ،تا سازت را
نشکسته ام.......