دُخترم ...
امروزبرای تُ مینویسم سالها بعداگر بدنیا آمدی و بزرگ شدی قد کشیدی و خانوم شُدی
دلم میخواد تُ رو ازهمه دانشگاهاوپسرای محله ومدرسه دورکنم،
دلم میخواد نذارم ازخونه بیرون بری
دلم میخواد رنگِ آفتابُ فقط توحیاط ببینی
دخترم میدونم ازمن متنفرمیشی
میدونم منُ بدترین مادرِ دُنیا میدونی
میدونم ...
خوب میدونم ...
اما دُخترکم اگه بدونی چی بِ سر احساسات مامانت اومد و
چه جوری دلش شکستُ ازمامانت گله نمیکنی...
دخترم وقتی سنت هنوز درگیرِ احساسه وُ منطق نمیشناسی عاشق میشی...
دُخترکم عاشقی درد داره ...
مامان تو این دنیا نباشه که دردِ اونروزاتو ببینه
چه رسم جالبی است !!!
و آنقدر تکرار میکنند
که خودت باورت میشود
که تنهایی
و بیکس
و محتاج !!!
دختـــرک بود و پســـــری هوس باز
مشــــروب بود و ســـــــــــی گار
پســـر گــــفت مگه عاشقم نیســـــــــتی؟یه عاشقـــ باید به حرف
عـــشقش گوش بده
دختـــرک عاشق بود و حاضـــــر بود هرکاری کنـــه
تا پسر باهــاش بمونـــه
پس قبولـــ کرد
پســـر شروع کرد به بوســـیدن/دخترکــ فکر کرد عشق بازیـــه!
جامـــه ی دریده شده/شـــ-ــهو-ت بالـــا/
اشکهای دختــــرک/خنده های پســــر
دختــــرک فهمید چه بـــــــهای سنگینی داره عاشـــق شدن
دختـــــرک موند/
دختــــــــــــرک قصـــــــه ی ما به یاد عشــــق بازیه اولش شد
:فاح-ــــــــــــــــشه!
آری دختــــــــرک قصه ی ما فاحــــــــــــ-ــــشه نام گرفتــــــ...
این بود داستــــــــان معشوقـــــــــه ای که
فاحــــــــــ-شه نام گرفـتـــ
سیگار.........!
بی جان ترین عصیانگریست که مرا به عصیان وا میدارد.